سکه ی عشق و نفرت


دخترکی با نام شکست

عروس تنهایی باش نه عروس تن هایی که تنت را برای یک شب می خواهند!

چقدر یک احساس می تواند سنگین باشد.و چقدر غمگین.آنقدر که مرد جوانی چون مرا زنجیر و زمینگیر کند.و آه که این به زنجیر بودن آزادم نمی کند.چون برامده از عشق است و رهایی را باطل می سازد.همین حالاست که مسلول و عبیر حالات غمگین و بی پایانی هستم که صبحم را همچوم شبی غلیظ و دلگیر کرده.همین حالاست که این سکه ی سبک و دوروی عشق و نفرت را به گمان شیر یا خط بالا و پایین می اندازم.و متحیرم که چرا همیشه آنچه را که طلب نمی کنم، مطلوب میشود.همینک که این این سکه را بر پایه علقه ی مشکوک دو گانه مبهمی بارها پست و مرتفع می کنم، آبستن درد مند همان حس غمگین و دردناکی میشوم که مرا از خودم متولد می سازد.نطفه ای که با عشق خون می شود.خونی که با عشق گوشت می شود.گوشتی که با عشق استخوان می شود.و جنینی که با نفرت متولد می شود.و بدین سان می شود که بر او اذان اتهام می خوانند و او را به طواف مجازات می برند.یک عمر نفرت به جبران نه ماه عشق.و همیشه سکه ی دوروی بی حس عشق و نفرت همینگونه معنا می دهد.همیشه همینگونه می زاید و می گریاند.همیشه عشق می گیرد و همیشه نفرت می دهد...



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در چهار شنبه 16 فروردين 1391برچسب:,ساعت 18:57 توسط دخترکی با نام شکست| |


Power By: LoxBlog.Com

كد موسيقي براي وبلاگ